من کار میکنم ولی کارم دوست ندارم مثل خیلی های دیگه که کارشون دوست ندارن.ولی من یه زره بیشتر دوست ندارم.

همش تو فکر اینم که کارم عوض کنم ولی نمیدونم چه کاری هست که من میتونم باهاش خوشحال باشم .میتونم تا اخر عمرم انجامش بدم و ازش خسته نشم.وقتی به یه نفر این حرف میزنی میدونی چی میگه حرفای قشنگ میزنه.

همه میتونن حرفای قشنگ بزنن مثلا بگن برو سراغ کاری که دوست داری، برو فکر ببین چی خوشحالت میکنه مثلا از بچگی دوست داشتی چیکاره بشی خوب اینو که همه میدونن.مثلا میگن برو سراغش حتی اگه اون کار یه کار معمولی باشه یا حتی اگه اون کار یه کار خیلی سخت باشه که  انجامش غیرممکن باشه.

follow your dreamheart

ولی هیچ کس نمیگه چطوری این کار بکنیم، ای کاش یه جایی بود که تو میرفتی اونجا میگفتی مثلا من دوست دارم نویسنده بشم بعد می یومد بهت کمک میکرد به چند تا جا معرفیت میکرد بهت انگیزه میداد اجازه می داد بدون خجالت حرفات،فکرات،عقایدت بزنی . میگفت از اینجا شروع کن حالا برو مرحله بعدی وتا وقتی که تو یه نویسنده خوب میشدی همراهت می یومد بعدم دیگه خودت بودی خودت

ولی همچین جایی وجود نداره که اگرم باشه من ازش بیخبرم پس باید همچین جایی و تو وجود خودمون بسازیم

که بسی این کار سخت می باشد.

بعضی وقتها میگم که بیخیال بشم و بمونم سر همین کارم ولی بعدش به خودم میگم اگه نرم دنبالش اونوقت بعدا افسوس میخورم ومیگم ای کاش میرفتم.و واقعاًم افسوس میخورم چون تا الان هزار تا چیز بوده که همیشه به خودم میگم ای کاش رفته بودم دنبالش که اگه رفته بودم تا الان حتما توش حرفه ای شده بودم ولی .

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها